English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4923 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
taximan U متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
approach schedule U برنامه تقرب هواپیما به باند ترتیب فرود هواپیماها روی باند
taxiing U حرکت هواپیماها روی باند فرود
taxies U حرکت هواپیماها روی باند فرود
taxied U حرکت هواپیماها روی باند فرود
taxi U حرکت هواپیماها روی باند فرود
taxiway U محوطه حرکت هواپیماها برای گرم شدن محوطه تاکسی کردن
stream takeoff U حالت موجی هواپیماها درحال برخاستن پشت سر هم پرواز از روی باند به صورت موج پشت سر هم
necrologist U متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
air dispatcher U متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
join up U مجتمع کردن هواپیماها
ground readiness U اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
parking plan U طرح پارک کردن هواپیماها
duckings U درگیر شدن هواپیماها
ducks U درگیر شدن هواپیماها
ducked U درگیر شدن هواپیماها
emergency scramble U درگیری اضطراری هواپیماها
flight control U سیستم کنترل هواپیماها
duck U درگیر شدن هواپیماها
approach sequence U ترتیب توالی تقرب هواپیماها
ground alert U اماده باش 51 دقیقهای هواپیماها
radio range station U ایستگاه ناوبری رادیویی هواپیماها
replenishes U سرویس وسوختگیری هواپیماها تجدیدسوخت
replenish U سرویس وسوختگیری هواپیماها تجدیدسوخت
ground alert U اماده باش زمینی هواپیماها
replenishing U سرویس وسوختگیری هواپیماها تجدیدسوخت
replenished U سرویس وسوختگیری هواپیماها تجدیدسوخت
turn off guidance U هدایت هواپیماروی باند تاکسی کردن
handover U تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
taxiway U راه تاکسی یا باند تاکسی
combat liaison U حفظ ارتباط بین هواپیماها درحین پرواز
pathfinder guidance U هدایت هواپیماها به وسیله هواپیمای راهنمای مسیر یاراهیاب
into plane service U تدارک سوخت و وسایل برای هواپیماها طبق قرارداد
force rendezvous U نقطه الحاق هواپیماها یاکشتیها برای اجرای عملیات
zmarker beacon U برج مراقبت نشان دهنده محل فرودگاه به هواپیماها
heaters U متصدی گرم کردن
heater U متصدی گرم کردن
to put in possession U مالکیت دادن متصدی کردن
trafficability U قابلیت عبور ومرور
traffic flow U کشش عبور ومرور
bottle neck U محل تراکم عبور ومرور
controlled passing U عبور ومرور کنترل شده
restricted area U منطقه منع عبور ومرور
airport traffic area U منطقه مخصوص عبور ومرور در فرودگاه
highway dispatch U مقررات و قوانین عبور ومرور در شاهراهها
availability factor U ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
advisory area U منطقه پوشش اطلاعات عبور ومرور هوایی
rules of road U قوانین بین المللی عبور ومرور دریایی
stepped up separation U حرکت پلهای هواپیماها ارایش پلهای در حرکات هوایی
regulating station U پست تنظیم حرکات و عبور ومرور پرسنل و خودروها
incumbents U متصدی
operator U متصدی
operators U متصدی
incumbent U متصدی
runner U متصدی
user U متصدی
operators U متصدی ها
users U متصدی ها
operator U متصدی
in charge U متصدی
runners U متصدی
vacant U بی متصدی
warden U متصدی
clerks U متصدی
clerk U متصدی
responsible U متصدی
quartermasters U متصدی
quartermaster U متصدی
operator U متصدی دستگاه
salespeople U متصدی فروش
infirmarian U متصدی بیمارستان
radar operator U متصدی رادار
radar man U متصدی رادار
operator U متصدی ماشین
receiver U متصدی دریافت
receivers U متصدی دریافت
fitters U متصدی نصب
fitter U متصدی نصب
acting U کفیل متصدی
salesperson U متصدی فروش
salespersons U متصدی فروش
adman U متصدی اعلانات
radioman U متصدی بی سیم
cataloger U متصدی کاتالوگ
receptionist U متصدی پذیرش
freshwater king U متصدی اب شیرین کن
operator command U فرمان متصدی
radio operator U متصدی بی سیم
time keeper U متصدی اوقات
cataloguer U متصدی کاتالوگ
ammunition handler U متصدی مهمات
unattended U بدون متصدی
rulings U رایج متصدی
ruling U رایج متصدی
chartulary U متصدی بایگانی
radarman U متصدی رادار
operator console U پیشانه متصدی
officers U مامور متصدی
operators U متصدی ماشین
yard man U متصدی محوطه
auctioneers U متصدی حراج
auctioneers U متصدی مزایده
winch driver U متصدی دوار
machine operator U متصدی ماشین
suppliers U متصدی ملزومات
supplier U متصدی ملزومات
officer U مامور متصدی
auctioneer U متصدی مزایده
signalman U متصدی علائم
curators U نگهبان متصدی
turf accountants U متصدی شرطبندی
harbour master U متصدی بندر
litter bearer U متصدی برانکارد
auctioneer U متصدی حراج
groundskeeper U متصدی زمین
operators U متصدی دستگاه
signal man U متصدی علائم
curator U نگهبان متصدی
pressman U متصدی ماشین چاپ
carrier U متصدی حمل و نقل
biddy U متصدی نظافت خانه
keypunch operator U متصدی منگنه زنی
oilking U متصدی سوخت و اب کشتی
carriers U متصدی حمل و نقل
officer U متصدی ضابط عدلیه
majordomo U متصدی امور خانوادگی
my p U متصدی پیش ازمن
stevedores U متصدی بارگیری و تخلیه
peripheral equipment operator U متصدی تجهیزات جانبی
mess treasurer U متصدی صندوق باشگاه
liftman U اسانسورچی متصدی اسانسور
turf accountant متصدی شرط بندی
officers U متصدی ضابط عدلیه
prothonotary U متصدی امضاء احکام
liquidators U متصدی امورتصفیه شرکت
plate layer U متصدی تعمیر خط اهن
orchardist U متصدی باغ میوه
orchardman U متصدی باغ میوه
boiler maker U متصدی دیگ بخار
liquidator U متصدی امورتصفیه شرکت
stevedore U متصدی بارگیری و تخلیه
prontonotary U متصدی امضاء احکام
pressmen U متصدی ماشین چاپ
word processing operator U متصدی پردازش کلمه
time keeper U متصدی اوقات کار
hold captain U متصدی انبار کشتی
data entry operator U متصدی داده دهی
contracting officer U افسر متصدی پیمان
stoker U متصدی سوخت کوره
church warden U متصدی دارایی کلیسا
forwarding agent U متصدی حمل ونقل
forwarder U متصدی حمل و نقل
army postal clerk U متصدی پست ارتشی
teletypist U متصدی دوره نگاره
titular U متصدی دارای عنوانی
common carrier U متصدی حمل ونقل
wagoner U متصدی حمل ونقل
watertender U متصدی مخازن اب ناو
titular charge daffaires U متصدی شغل سیاسی
fish warden U متصدی امور شیلات
ammunition handler U متصدی جابجایی مهمات
stevedores U متصدی بارگیری و حمل و نقل
gamekeepers U متصدی جانوران شکاری قرقچی
weeder U متصدی چیدن علف هرزه
signal box U توقف گاه متصدی علائم
signal boxes U توقف گاه متصدی علائم
harbour master U مسئول بندر متصدی لنگرگاه
bee-keepers U متصدی نگهداری از زنبور عسل
fireman U متصدی اتش خانه موتور
bee-keeper U متصدی نگهداری از زنبور عسل
firemen U متصدی اتش خانه موتور
stevedore U متصدی بارگیری و حمل و نقل
proetor U متصدی امور قضایی وکشوری
stevedores U متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
machinist U ماشینیست متصدی دستگاه تراش
machinists U ماشینیست متصدی دستگاه تراش
stenotypisht U متصدی دستگاه ضبط سخنرانی
vigorish U سود متصدی شرط بندی
time keeper U متصدی ثبت اوقات کار
blast furnaceman U مسئول یا متصدی کوره بلند
stevedore U متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
checkman U متصدی کنترل اب دیگ بخار
pantler U متصدی ابدارخانه و خوراک خانه
account executive U متصدی رسیدگی به حساب مشتریها
engineman U درجه دار متصدی موتور
pointer U متصدی کنترل درجه توپ
stickboy U متصدی نگهداری چوبهای هاکی
throttleman U متصدی دستگیره سرعت ناو
gamekeeper U متصدی جانوران شکاری قرقچی
billposter U متصدی نصب اعلانات بدیوارهاوغیره
forwarder's receipt U رسید متصدی حمل و نقل
pointers U متصدی کنترل درجه توپ
beacons U برج دریایی برج مراقبت برج کنترل هواپیماها
beacon U برج دریایی برج مراقبت برج کنترل هواپیماها
pollsters U متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
common carrier U متصدی حمل ونقل حامل مشترک
pollster U متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
hotwalker U متصدی گرداندن اسب بعد ازمسابقه
brakeman U متصدی ترمز ماشین وترن وغیره
clerk of the scale U متصدی توزین سوارکار ووسایلش پس از مسابقه
vertical control operator U متصدی اندازه گیری تراز وارتفاع
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com